موفقیت های عاشقانه لیمان❤️

موفقیت های عاشقانه لیمان❤️

چگونه عاشقانه , عاشقانه هارا زندگی کنیم ؟! هزاران رازکه موجب آرامش در زندگی عاشقانه است .
موفقیت های عاشقانه لیمان❤️

موفقیت های عاشقانه لیمان❤️

چگونه عاشقانه , عاشقانه هارا زندگی کنیم ؟! هزاران رازکه موجب آرامش در زندگی عاشقانه است .

عشق در میان آتش

در قلب یک شهر شلوغ، در میان انبوهی از ماشین‌ها و ساختمان‌های بلند، داستان عاشقانه‌ای در حال رقم خوردن بود. 
دو عاشق جوان، با نام‌های علی و لیلا، در یک روز آفتابی، با ماشین خود در حال رانندگی بودند. 
آن‌ها در مسیر خود به یک تصادف وحشتناک برخورد کردند. ماشین‌شان به شدت آسیب دید و آتش گرفت. 
علی و لیلا در داخل ماشین گیر افتادند و هیچ راه فراری نداشتند. 

 علی و لیلا هر دو هنرمند بودند و شعر می‌سرودند. در این لحظات آخر، علی با صدایی لرزان، آخرین شعر خود را برای لیلا خواند:

"در این لحظه‌های آخر، در این آتش سوزان، تو تنها امید منی، تو تنها پناه من. تو را دوست دارم، از ته دل دوست دارم، تا ابد دوست دارم، تا آخرین نفس."

لیلا نیز با اشک‌های جاری بر گونه‌هایش، به علی پاسخ داد:

"تو هم تنها امید منی، تو هم تنها پناه من. تو را دوست دارم، از ته دل دوست دارم، تا ابد دوست دارم، تا آخرین نفس."

در این لحظه، آتش به شدت شعله‌ور شد و ماشین در آتش فرو رفت. علی و لیلا در آغوش یکدیگر گرفتند و در آخرین لحظات، با هم لبخند زدند. آن‌ها با هم در آتش سوختند و عشقشان برای همیشه در دل‌هایشان باقی ماند.

شعر:

"در این آتش سوزان، در این لحظه‌های آخر، تو تنها امید منی، تو تنها پناه من. تو را دوست دارم، از ته دل دوست دارم، تا ابد دوست دارم، تا آخرین نفس."

"تو هم تنها امید منی، تو هم تنها پناه من. تو را دوست دارم، از ته دل دوست دارم، تا ابد دوست دارم، تا آخرین نفس."

❤️ محمدعلی(لیمان)❤️