بانوی من
اگردست من بود
سالی برای تو می ساختم
که روزهایش را
هرطوردلت خواست کنارهم بچینی
به هفته هایش تکیه بدهی
وآفتاب بگیری !
وهرطور دلت خواست
برساحل ماه های آن بدوی .
بانوی من
اگردست من بود
برایت پایتختی
درگوشه زمان می ساختم
که ساعت های شنی وخورشیدی
درآن کار نکنند
مگر آنگاه که
دست های کوچک تو
دردستان من آرمیده اند .
>>> نزار قبانی <<<