آنڪہ دائم
"نفسش" حس تو را داشت منم ..!
این چنین
عشق تو در سینہ نگهداشت منم ..!
آنڪہ در "ناز"
فرو رفتہ و شاداب تویے..!
آنڪہ دل ڪاشت
ولے دلهره برداشت منم ...!
شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند؟؟
عاشقش باشی او دم ز خیانت بزند...
مثل زهری که ندانی و به خوردت بدهند!!
لحظه پس زدنش، خون به دهانت بزند...
پرسید: تا حالا خیانت کرده؟
گفتم: خیانت؟آره یک بار،اما نه به من،به خودش
پرسید: چجوری؟
مگه میشه آدم به خودشم خیانت کنه؟
یه نفسِ عمیق کشیدم و گفتم: آره،
یه روز رفت و ده تا پاییزم گذشت و نیومد..
اینطوری به من زندگی کردن بدونِ خودشُ یاد داد
و این بزرگترین خیانتی بود که میتونست در حقّ خودش بکنه..
سلام
خوش آمدی به وب سایت بنده , خیلی خیلی مچکرم از حضور گرمت