گل دلفریب

گل دلفریب سرخ باغ من پس بوی گلبرگ تو کو؟

عشق من چیزی بگو قلبی بسوز چشم به من خسته بدوز

تا نسیم سرد شب از ساقه تو میوزه به صورتم 

---

 من هنوز دیوونتم بی من نمیر

عشق من پاییز نگیر

گاهی از دوری من آهی سر کن گل من

گاهی بیدار بمون تا صبح با خیال من

گاهی از دوری من دلتنگی کن مثه من

با عطر خوش نفست شعری بگو واسه من

گل دلفریب سرخ باغ من پس بوی گلبرگ تو کو؟

عشق من چیزی بگو قلبی بسوز چشم به من خسته بدوز

شبنم زلال چشمه چشت،گونه های پرخواهشت

واسه من آرامشه، بارون نبار

عشق من تنهام نذار

بوســـــــــــــــــــــــــــــــــــه

گفته بودم که اگربوسه دهی توبه کنم !

که دگر باز ازاین گونه خطاها نکنم !

بوسه دادی وچو برخاست لبت از لب من !

توبه کردم که دگر توبه بی جا نکنم !

فاصله ها

این روزها
درکنارهم بودن
معنائی ندارد !
فاصله هارا
دلهامعین میکنند!
نه جسم ها ...!؟

فتح خونین

فتحی دگر آغاز شد !
شهری دگر آزاد شد !
شهری بنام عشق و خون
همسایه دشـــــــت جنون
شهری اسیر و دربند
شــــهری کنار اروند
شهری بدون شهروند
خونین شهر, خرمشهرشد
دشمن برایش شر شد
رزمندگان جان به کف
یورش نمودند بر هدف
دشمن بمانده بی هدف
عمرش شده آنجا تلف
نوزده ماهش رفت, رفت . . .

بسیجی

جوانی است وشورو شعف
کمر بسته نارنجک وجان به کف
به سر داره غوغا ودل عشق دوست
غرور وشجاعت کنون پشت اوست
شهامت, دلیری, شهادت کنون آرزوست
وطن با نوامیس ودین مال اوست
شلمچه, هویزه وبستان و فاو
بلرزد دل دشمنش پشت ناو
گذشت از موانع مین , سد آب
به یک نعره اش کاخ دشمن خراب !